پروفایل و سطح؛ دو مسئله متفاوت و کلیدی که درنهایت باعث میشود نه تنها بفهمیم یک بازیکن دقیقاً چطور فوتبالیستی بوده، بلکه باعث میشود درک کنیم چگونه فوتبال بازی میکرده است. اهمیت درک پروفایل و سطح یک فوتبالیست درمورد فوتبالیستهای قدیمی کمی بیشتر است چراکه نه تنها تخمین دقیقی از کیفیت آنها وجود ندارد، بلکه نفرت یا محبوبیت یک بازیکن به راحتی روی کیفیت او نیز اثر میگذارد.
به احتمال فراوان اکثر کسانی که این مطلب را میخوانند، پنج ویژگی برجسته فوتبال فرناندو تورس را نمیدانند، اما نسبت به گزاره «فرناندو تورس اورریتدترین مهاجم 25 سال اخیر دنیاست» نظر منفی دارند؛ چرا؟ احتمالاً خاطرات از او در ذهنشان مثبت است، اما آیا میتوانند به این سوالها پاسخ دهند که فرناندو تورس چه ویژگیهایی داشت؟ چه محدودیتهایی داشت؟ و چرا در یک بازه طولانیتر از یک فصل نتوانست یکی از بهترین مهاجمهای دنیا باشد؟
اگر از خواندن این مطلب لذت بردید از آن حمایت مالی کنید
آمار فرناندو تورس – بدون محاسبه دقایق و گلهایش در لیگ ژاپن و لالیگای دو اسپانیا – برابر 250 گل در 527 نود دقیقه است. یعنی فرناندو تورس موفق شده به طور میانگین 0.47 گل در هر نود دقیقه به ثمر برساند. عملکردی که نشاندهنده یک گلزن قابل قبول است، اما آیا فرناندو تورس مانند اتوئو، دروگبا و حتی بازیکنی مانند امانوئل آدبایور که از مهاجمین همنسل او هستند، ارزش افزوده دیگری در بازی خود داشته است یا نه.
فرناندو تورس چه ویژگیهایی داشت؟
توضیح فوتبال فرناندو تورس ساده است؛ با حضور نسل جدید مهاجمان رانر که عمده فعالیتشان فرار پشت دفاع و حرکتهای بدون توپ است، فوتبال او حالا بهتر درک میشود. مهاجمینی که نه با قدرت فیزیکی خود بلکه با فرارها و حرکات بدون توپ، بیامان تلاش میکنند در تیمهای خود جایی داشته باشند اگرچه هیچکدام از بازیکنان «دسته ورنر» نتوانستند به شکل مداوم در بالاترین سطح باقی بمانند و دائماً به سطحهای پایینتر فرستاده شدند.
مهاجم اسپانیایی به واسطه سرعت و شتاب بالای خود به سادگی میتوانست انواع و اقسام حرکات بدون توپ را انجام دهد. او میتوانست به سادگی در فضای پشت خطوط دفاعی بالا حرکت کند. تورس این توانایی را داشت، زمانی که خط دفاعی رقیب دچار یک شکاف عمیق میشود، به سادگی آن را پیدا کند و در فضا شروع به حرکت کند. مسئلهای که فوتبال او روی آن بنا شده بود.
همچنین او در محوطه جریمه میتوانست دائماً در نقطه کور مدافعین حرکت کند و آنها را در شرایطی که بازی به سمت فیزیکی شدن نرفته به شدت اذیت کند، او بارها در فضای پشت مدافعین جایگیری میکرد اما در زمان ارسال میتوانست خود را به جلوی آنها برساند یا در فضای پشت سر آنها حرکت کند و موفق به زدن ضربه شود؛ اما تا زمانی که مدافع مسئول او روی به بازی فیزیکی نیاورده بود. در آن لحظات تورس نه تمرکز لازم را برای زدن ضربه داشت و نه توانایی تحمیل خود به محوطه جریمه و مدافع رقیب.
یکی دیگر از مسائلی که تورس در آن تبحر داشت؛ جدا کردن خود از مدافع بود. او در محوطه جریمه میتوانست بین خود و مدافع فاصله بیاندازد و در فضایی مناسب برای زدن ضربه قرار بگیرد. قابلیتی که به مهاجمها این اجازه را میدهد تا زمان و فضای بیشتری برای زدن ضربه داشته باشند.
فرناندو تورس در زمینه کارهای دفاعی نیز بازیکن توانمندی بود؛ تورس در زمانهایی که از خود تعهد دفاعی نشان میداد به سبب سرعت بالای خود میتوانست یک تهدید علیه هر خط دفاعی باشد. فرناندو تورس نسبت به خیلی از مهاجمین تاپ همعصر خود کیفیت دفاعی بالایی داشت، اما چیزی که باعث میشد او در این زمینه چندان مطلوب به نظر نرسد، تعهد معمولی او به کارهای دفاعی بود. او – و احتمالاً مربیانش – ترجیح میدادند او در زمان مالکیت از انرژی و توان خود بهره بگیرد.
محدودیتهای فرناندو تورس چه بود؟
محدودیتهای فرناندو تورس سد بزرگی در برابر پیشرفت او بودند؛ او بهعنوان یک بازیکن به خوبی آموخته بود که چطور در زمین حرکت کند، اما تقریباً در بقیه فضاهایی که یک شماره 9 در آنها قابلیتهای خود را نشان میدهد، توانایی مطلوبی نداشت.
اگر از خواندن این مطلب لذت بردید از آن حمایت مالی کنید
اولین مسئله برای یک مهاجم استفاده از فیزیک و بدنش است؛ مهاجمها همواره با توانایی بازی پشت به دروازهشان، به شکلی که مدافعان را اذیت و خود را به بازی تحمیل میکنند شناخته میشوند. مثلاً اگر در یک دوئل دیدیه دروگبا میتوانست دستان خود را کمی باز کند، برای مدافعین سخت بود که او را از لحاظ فیزیکی شکست دهند و او میتوانست روی توپ اثرگذار باشد.
درمورد فرناندو تورس شرایط کاملاً برعکس بود؛ او بنیه بدنی و قدرت ذهنی دوئل کردن با مدافعان را نداشت. او در ابتدای دوران فوتبالی خود یا ترجیح میداد به سمت مدافع نرود یا اگر همراه یک مدافع در دوئل هوایی شرکت کرد، نمیتوانست توپ را به نقطهای بیاندازد که همتیمی او در آنجا قرار دارد و مالکیت توپ به دست رقیب میافتاد.
در زمانی که نیاز بود از بدن و شانههایش برای کنترل پاسهایی که میتوانست با سینه یا سایر بخشهای بدنش کنترل کند، استفاده کند نیز تورس بازیکن خوبی نبود و نمیشد از بازی پشت به دروازه او بهره چندانی برد. او بیش از حد برای انجام و شرکت در این دوئلها بهعنوان مهاجم نوک یک تیم تاپ نرم بود.
ضعف دیگر فرناندو تورس نیز به قدرت بدنی او برمیگردد؛ او در تحمیل کردن خود در فرارهای شانه به شانه با مدافعین خوب نبود. او میتوانست در یک فضا فرار کند، اما وقتی بحث حرکت با توپ و فرار شانه به شانه با مدافعین پیش میآمد، خبری از اثرگذاری همیشگی او در فرارها نبود. او از اینکه دستهایش در زمین مسابقه کثیف شود میترسید.
وقتی شما یک مهاجم دونده هستید که قابلیت شما دویدن است، احتمالاً باید آماده دریبل زدن نیز باشید چرا که شرایط زیادی در طول یک حرکت پیش میآید که شما قرار است بازیکن مقابلتان را پشت سر بگذارید، اما فضای لازم برای شکست دادن او را در مسافتهای طولانی ندارید. حال اگر خودتان نیز مهاجمی باشید که علاقه زیادی به رفتن به کنارهها دارید و همزمان توانایی برجستهای در لینکآپ کردن ندارید، نیاز است که بتوانید دریبل بزنید تا از قابل پیشبینی بودن جلوگیری کنید، در غیر این صورت شما تنها مجبور خواهید بود توپ را در عرض بیاورید و شوت بزنید.
واقعیت پروفایل و سطح فرناندو تورس چه نوستالژی به سراغ شما بیاید و چه در دام فراموشی بیافتید، تغییری نمیکند؛ او مهاجمی بود که نقاط ضعف فراوانی داشت، اما آموخته بود که چطور حرکت کند.